از تنهايي نگو که تنها دوست من است .
تنها مونس هميشگی من.خسته ام دگر از تکرار ها خسته ام .
زمان بر من مجالی نداد اما اين بار مخلوقان نيز مجالی بر من ندادند.
کاش مي دانستم ..........
کاش مي دانستم مرتکب کدامين جرم هستم کاش بر من مي گفتند برای چه باز خواست مي شوم کاش............
نمي دانم اما هر چه بوده گويي جرمم نا بخشودنيست . گويي عذاب /تنهايي / باران / غم هيچ يك قصد سفر ندارند... ...
آفرين بر اين اراده که ثابت قدمند.
آری من دگر متعجب نمي شوم.
دگر بارانی نمي شوم
چرا که دگر منی باقی نيست...............
خسته ام خيلی زياد . کاش نميديدم کاش نميشنيدم کاش...........
از چه از کدامين دلتنگی برايت بنويسم ؟
من روزی سفر خواهم کرد.................................
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۳۸۶ ساعت 19:9 توسط نکی
|